مریم ضیغمی محمدی | شهرآرانیوز - در دهه ۶۰ وارد حرفه بازیگری شده، یعنی در ۳۶سالگی و چه جالب که اکنون ۳۶ سال است که این هنرمند بااخلاق شیرازی به طور مستمر در این حرفه فعالیت میکند و گرد سفیدی بر مویش نشسته است. نقشهای ماندگار زیادی را خلق کرده؛ از «بسیم بیگ» و «نسیم بیگ» در «روزی روزگاری» گرفته تا شمر «مختارنامه». اکنون هم منتظر است تا نقشش در «سلمان فارسی» شروع شود و میرباقری باری دیگر از او دعوت کند و نقش ماندگار دیگری به کارنامه هنری اش اضافه شود. به بهانه حضور محمد فیلی در سریال شبکه نمایش خانگی «جادوگر» با این هنرمند پیش کسوت همکلام شدهایم.
در یکی از شهرستانها مشغول بازی در سریال «طعم طمع» به کارگردانی امیرحسین عنایتی هستم. مثل همیشه نقش پدر خانوادهای را بازی میکنم که البته این پدر تفاوتهایی دارد. این نقش چالش زیادی برایم دارد، اتفاقها و مشکلاتی برایش در قصه رخ میدهد و با راههای قانونی و غیرقانونی آنها را حل میکند.
به تازگی با بهروز افخمی صحبتی داشتم و متنی را فرستاد تا به شکل تلفنی ضبط کنیم و کارهای قبل از پخش را انجام میدهند تا امسال روی آنتن برود. سریال در شرایط کرونا تولید شد و سکانسهای سختی داشتیم. امیدوارم روانه آنتن شود و مخاطب آن را بپسندد. آقای افخمی در حد یک کار سینمایی و به شکل حرفهای روی آن کار کرد.
سریال قصه واقعی یک روحانی اهل سنت و از اهالی ترکمن صحراست و نقش همان روحانی را ایفا میکنم. خود روحانی هم با تفاوت سنی ۱۰- ۱۵ سال بیشتر از من سر کار حضور داشت و با او ساعتها گپ و گفت میکردم تا با نوع حرفزدن، راه رفتن و ویژگیهای شخصیتیاش آشنا شوم. از لحاظ تیپ و ظاهر شباهت زیادی به هم داریم و نوههای آن روحانی سر صحنه من را با آن گریم با پدر بزرگشان اشتباه گرفتند.
اگر بودجه و شرایط مناسب برای کار باشد تولید این اثر فاخر چند سال طول میکشد. هنوز درباره نقشی که قرار است بازی کنم، صحبتی نشده است، ولی میدانم در بخش ایران بازی دارم. کار طولانی مشکلات زیادی دارد. به تازگی یکی از بازیگران خارجی سریال فوت کرد و با چالش رو به رو شدند و وقتی اثر روانه آنتن شود میبینید چقدر با بازی زندهیاد فلانی نوشته شده است.
نقشم متفاوت بود و دوست داشتم در کارنامهام چنین نقش متفاوتی را داشته باشم. البته مبلغی که پرداخت میکنند آنقدر دندانگیر نیست که اتفاق خوبی در زندگیام بیفتد. با دستمزدی که پرداخت میکنند متاسفانه تنها میتوانم بخشی از مشکلات زندگیام را رفع کنم.
بله، این سخن شما طبیعی است، ولی متاسفانه آثار فاخری مثل «مختارنامه» که درگیر آن شوم زیاد نیست و شاید هر ۱۰ سال یکبار تولید شود بنابراین برای اداره زندگی مجبورم از بین کارهای پیشنهادی نقشی را بپذیرم، گاهی اوقات هم ریسک میکنم یعنی ممکن است نقشی را که میپذیرم خوب از کار درآید یا برعکس، بنابراین همه چیز برای خوب شدن یک اثر دست به دست هم میدهد. گاهی اوقات نقشی را میپذیرم، ولی در نهایت از خروجی کار ناراضی هستم و دستمزد هم در چنین شرایطی اصلاً ارزشی ندارد و نقشی که بازی میکنم و حفظ جایگاهم برایم اهمیت دارد. این را هم بگویم که علم غیب ندارم که وقتی نقشی پیشنهاد داده میشود پایان کار و نتیجهاش را بدانم و نمیتوانم همه نقشهایی را که پیشنهاد میدهند رد کنم.
فکر نکنم! البته در شبکه نمایش خانگی دستشان بازتر است و دستمزد بهتری پرداخت میکنند. کارگردانهای جوان در شبکه نمایش خانگی کار میکنند، البته ابتدا بحث پول نیست بلکه صحبت سر تولید یک اثر خوب است و الان بیشتر نقش خوب برایم اهمیت دارد و درست است که با دستمزدی که پرداخت میکنند میتوانم مشکلات زندگیام را رفع کنم، ولی نقش خوب اولویتم است.
متأسفانه شرایط اقتصادی به گونهای شده است که از بین ۱۰ کار باید یک کار را بپذیرم و شاید همان یک کار هم خوب در نیاید پس ببینید بقیه کارهای پیشنهادی چه هستند که از بین آنها من یکی را انتخاب میکنم که شاید خروجی خوبی داشته باشد. برخی کارها هیچجا قابلپخش نیست و در آرشیو میماند یا در شبکه نمایش خانگی توزیع میشود.
نمیخواهم نام فردی را ببرم، اما برخی همکارانم میگویند که حاضرند برای خنداندن مخاطب دست به هر عملی بزنند و این طنز و کمدی نیست و لودگی است، متاسفانه ما کمدی را با لودگی داریم اشتباه میگیریم. برای شناخت یک طنز بازیگر تنها کافی نیست که این ژانر را بشناسد بلکه کارگردان هم باید شناخت کافی از آن داشته باشد و تعامل بین این دو باید صورت بگیرد تا طنز فاخری از کار درآید.
هر قوم، ملت و کشوری طنز مختص به خود را دارند. اگر ما بتوانیم طنز و طنازیهای قومیتهای مختلف کشورمان را شناسایی کنیم و به آنها شکل و فرم بدهیم به اعتقاد من کمدی زیبایی خواهد شد و این نیازمند تحقیق و حوصله است. این نوع کمدی و طنز را همه مردم میپسندند و فرقی نمیکند که مربوط به شمال یا جنوب کشور باشد. من در سریال «روزی روزگاری» بازی کردم و هر جا میرفتم مردم میگفتند قصه ماست و با آن همذاتپنداری میکردند. اگر امثال این سریال ساخته شود یک کمدی موفق خواهد بود.
فیلم سینمایی «لیلی با من است» کمدی موفقی بود. سریال «روزی روزگاری» هم شسته رفته و تمیز از کار درآمده بود.
وقتی به تاریخ قاجار نگاه میکنیم از خود شاهان قاجار گرفته تا زیردستها و آبدارچیها و ... میبینیم که همه شخصیتهای قاجار را میتوان در قالب طنز نوشت و سریال ساخت و این بخش از تاریخ را میتوان در قالب طنز برای مردم بیان کرد و مطمئناً آنها استقبال میکنند. خود ناصرالدینشاه را ببینید در تاریخ چه کرده است، خودش فیلم ساخته یا همین حرکت آمدن دوربین و چرخش این پادشاه و شدت دوربین که میخواهد بیشتر دیده شود، طنز دقیق و قشنگی است که ناخودآگاه شما را میخنداند. شاهان جدی مثل نادرشاه و کریم خان زند را که به دنبال جهان گشایی و قدرت در ایران بودند، نمیتوان وارد طنز کرد، اما دوره قاجار را میتوان در قالب طنز روایت کرد.
تولید این آثار تجربه خیلی خوبی بود که به اقوامی شمال کشور و لهجه شمالی و کرمانشاه و لهجه آن منطقه در رسانه ملی پرداخته شد و مورد استقبال قرار گرفت و خیلی جای اقوام دیگر کشور خالی است، اقوامی همچون خراسان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان و گیلان. ما اقوام و فرهنگ غنی در کشور داریم و اگر در قالب آثار نمایشی به آنها پرداخته شود، مردم به شدت استقبال میکنند و دوست دارند.
مشهد ظرفیت بسیاری برای تولید آثار نمایشی دارد و از قدیم هم این گونه بوده است، ضمن این که بازیگران قدری هم از مشهد هستند و ماه گذشته برای نمایشی از هنرمند مشهدی، رضا صابری دعوت شدم که بسیار باکیفیت و جالب و خیلی از این نمایش استقبال شده بود و این نشان دهنده ظرفیت بالای مشهد و هنرمندان مشهدی است، ولی متاسفانه ما دچار کمبود بودجه هستیم و اگر بودجه در اختیارشان قرار گیرد آثار مخاطب پسند و پر بینندهای را تولید میکنند.